من جاودانه می مانم
به نداشته هایم قسم
تلاش بی فایده است
تو هیچ وقت
نمیتوانی مرا از خاطراتت پاک کنی
من جاودانه خواهم ماند...
و این تو را آزار می دهد
به نداشته هایم قسم
تلاش بی فایده است
تو هیچ وقت
نمیتوانی مرا از خاطراتت پاک کنی
من جاودانه خواهم ماند...
و این تو را آزار می دهد
نه من آن فرهاد کوه کن بودم
نه تو شیرین من
وقتی چشمانم را باز کردم
نه کوهی بود
نه تیشه ای
درون دره ای عمیق گیر افتاده بودیم
به خیالمان کوه وصال بود
شادمانیم که در سنگ دلی چون دیوار
بازهم پنجره ای در دل سیمانی ماست
صداي آب مي آيد
در حوض دلتنگي من چه ميشويي؟
كمي آهسته تر
ماهي كوچك دلم را
در ميان دستانت نمي بيني.....
***********************************
مرا بغل کرد
به چشمانش خيره شدم
چشم هايش پر از فاصله بود
اشک از چشمهايش جاری گشت
همه فاصله ها را شست
مرا از خود جدا کرد و نگریست
چشم هایش پر از خاطره بود
ترسیدم!
گفتم گریه نکن!
نکند خاطره ها پاک شود!...
پونه پژمان پناه
تو در اوج زیبایی
و من از شب حرف میزنم
بین من و تو آنقدر کوه کاشته اند
که اگر فرهاد هم باشم
در پیری به تو میرسم
و من از شب حرف میزنم
برای دلتنگی بهانه نمی آورم
قضاوت با خودت ,
دلم اندازه یک دنیاست ...
اما
یک دنیا غم در دلم جا گرفته است
به همین سادگی ...
********************
هرگز نمی روم از پیش تو
هرگز!
این قانون احمقانه جدایی را
در کدام قسمت این جهان ویرانه تعریف کرده اند
که اینگونه بی هیچ اعتراضی
اجرا می شود؟؟؟
من اما نمی روم
هرگز نمی روم
می مانم و نقض می کنم قصه تکراری این جدایی را
که قرن هاست به اسم تقدیر!
به اسم سرنوشت!
حکم تفریق را صادر کرده است
من اما نخواهم شکست
و هرگز تفریق نخواهم شد از هیچکس
و نام تقدیر را به گند خواهم کشید!
و ریشخند خواهم زد به سرنوشتی
که هرگز نمی تواند تکه تکه ام کند
جدایم کند
و تفاله هایم را در این جریان بیهوده تقدیر رها کند
هرگز!
و هیچ قانونی نمی تواند بفهمد من
-این bug ابلهانه در این آفرینش بی نقص!-
از کجا آمده است
و هیچ قانونی نمی تواند بداند اما تو می دانی
که من با عشق، با خشم، با نفرت، با غرور
با تو و با تمام کسانی که دوست می داشته ام
از همان ابتدا
تکه تکه آفریده شده ام!
دیروز
تلفن در دست های خیس عرق کرده ام
پاهایم می لرزد
موبایل تو در جیبت روی ویبره
زیر دست هایت می لرزد...
امروز
مژه هایم خیس است
مانده ام
buzz,BUZZ
میان آدمک های خاموش
فردا...
مشترک مورد نظر
در شبکه
موجود نمی باشد..........
**********************************
در پایان هر حرفم
هر کلمه ام
بادام تلخی روییده
من با تلخی هایم می رویم و این
افتخاری نیست
.
.
.
.
بگذر و با دست خالی
بگو :
"باغ فلانی اصلا بادام نداشت"
*****************************
جای قدم های تو حیرت زده ام کرده است
هرجا که می روم
قبل از من تو از آنجا گذشته ای
هر کوره راهی
بزرگراهی
کوچه ای
حتی خیابان دو طرفه ای که در هر دو سویش
جای قدم های تو است!
و چهارراهها از هر چهار طرف
دنبال تو رفته اند!
عجیب نیست؟
این منم که دنبال تو می گردم آیا
یا تویی که همه جا را
به دنبال من گشته ای؟؟!